تن تو ظهر تابستون و به يادم مياره
رنگ چشماي تو بارون رو به يادم مياره
وقتي نيستي زندگي فرقي با زندون نداره
قهر تو تلخي زندون رو به يادم مياره
من نیازم تو رو هر روز ديدنه از لبت دوست دارم شنيدنه
نفست شعر بلند بودنه با تو بودن ، بهترين شعر منه
تو بزرگي مثل اون لحظه كه بارون مي زنه
تو همون خوني كه هر لحظه تو رگهاي منه
تو مث خواب گل سرخي لطيفي مثل خواب
من همونم كه اگه بي تو باشه جون مي كنه
من نیازم تو رو هر روز ديدنه از لبت دوست دارم شنيدنه
نفست شعر بلند بودنه با تو بودن ، بهترين شعر منه
تو مث وسوسه ي شكار يك شاپركي
تو مث شوق رها كردن يك بادبادكي
تو هميشه مث يك قصه پر از حادثه ايي
تو مث شادي خواب كردن يك عروسكي
من نیازم تو رو هر روز ديدنه از لبت دوست دارم شنيدنه
نفست شعر بلند بودنه با تو بودن ، بهترين شعر منه
تو قشنگي مثل شكلهايي كه ابرا ميسازن
گلاي اطلسي از ديدن تو رنگ مي بازن
اگه مرداي تو قصه بدونن كه اينجايي
براي بردن تو با اسب بالدار مي تازن
من نیازم تو رو هر روز ديدنه از لبت دوست دارم شنيدنه
نفست شعر بلند بودنه با تو بودن ، بهترين شعر منه
"شهیار قنبری"