حق با تو بود ... !
براي درك فاصله ي من تا غرور اين حروف اتنظار زيادي از تو دارم! امان از دزدان واژه تقصير من نيست باور كن قحطي واژه شده است مطمئنم اگر سهراب هم حالا اينجا بود مرا چون علامت سوالي واژگون كنار شعرش مي گذاشت
حق با تو بود جدار آرزوهايم را مي شکنم همه را روانه مي کنم به سوي قلم و كاغذي كه روزي باد خواهد برد چونان انديشه هاي واهي كه تك به تك آنها را به شوق بهار روي گلبرگهاي گلهاي كنار پنجره ات نگاشته بودم و باد پرپر کرد و برد هميشه حق با تو بود... مي دانم
+ نوشته شده در شنبه ۴ مهر ۱۳۸۸ ساعت 12:45 AM توسط
|