"گر من از عشق غزالي غزلي ساخته ام "
گر من از عشق غزالي غزلي ساخته ام
شيوه ي تازه اي از مبتذلي ساخته ام
گر چو چشمش به سپيدي زده ام نقش سياه
چون نگاهش غزل بي بدلي ساخته ام
شكوه در مذهب درويش حرام است ولي
با چه ياران دغا و دغلي ساخته ام
ادب از بي ادب آموز كه لقمان گويد:
از عمل سوخته عكس العملي ساخته ام
مي چرانم به غزل چشم غزالان وطن
مرتعي سبز به دامان تلي ساخته ام
شهريار از سخن خلق نيابم خللي
كه بناي سخن بي خللي ساخته ام
"شهـريار"
+ نوشته شده در چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۸۹ ساعت 11:0 PM توسط
|